آفتابه ، ولی سرده ، کوش خورشید خانومه هرضه
با کدوم یکی از ستاره های اسمون من خوابیده که نیست رفته
شاید پشت ابره ، منم منتظر نمیمونم که بیاد بیرونو ببینمش
میرم پشت ابرها تا بگیرمش
توی بغلم آخ... ، سوختم
اخرین بازی که دیده بودمت توی صفحه نمیدونم چندم کتاب نقاشیم بود
یادش بخیر
ایکاش چیده بودمت ، مثل گل ایکاش چیده بودمت
خب واسم تعریف کن با ابره جلوت رابطت چطوره
شنیدم واسه اینکه کسی نمیتونه ببینت بر خورده یخورده بهت
این فاصله دوره ، بیا به همد نزدیکتر بشیم تا دست بکشم روی موهای بورت
به تو محرم شدم با نورت
منم ساکن این شهر ، مسافر غریب تو خونه ، وارث یه درد
از چیدن سیب درخت تو اسمونت
مردم من میگن که خورشید خانوم خوابه ولی عکست هنوز
گوشه اتاق خدا تو قابه ، هرروز پا میشه و گردشو میگیره و میگه به قول زمینیا
خورشید تا ابد پشت ابر نمیمونه نه نه نمیمونه نه برو عقب منو بغلم نکن
منو اروم میکنی ، بذار داد بزنم به همه بگم که یه روز میای بیرون از پشت ابر زمینو جارو میکنی
بگو میای لعنتی، بگو میای لعنتی ،
بگو میای.......
بگو میای ، بگو میای ، بگو میای....
بگو میای ، بگو میای...
بگو میای...
....
نگران نباش ، من هوای تورو دارم خانوم ،
از پشت ابر یهو نیا بیرون ، دستتو بده به من خیلی اروم یکم اروم باش
از ابر جلوت دلگیر نباش ، که من حاصل بارش بارون هام
تو این چند ساله جات خیلی خالی بود
وای خیلی عالی بود ، اون وقتا که بودی
من افتادم پایین جات خیلی خالی بود
افتاب ، بود ولی سرد ، این اسمون واسه تو جا دار ، بود ولی تنگ
بگو میای لعنتی ، بگو میای لعنتی ، بگو میای
بگو میای لعنتی ، بگو میای لعنتی ، بگو میای